پایگاه اطلاع رسانی امام حسین ع

آموزه‏ هایى از واپسین روزهاى
حیات پیامبر (صلى الله علیه وآله)

قسمت اول

مدتى بودى جلیس خاکیان
اینک آمد نوبت افلاکیان
مسکنت گر چند روزى بود فرش
این زمان باید کنى ماوى به عرش
لایق بزم تو نبود این مقام
حالیا زین خاکدان بیرون خرام

حضرت محمد بن عبد الله‏صلى الله علیه وآله، آخرین سفیر الهى و بزرگ رهبر جهان اسلام، در سحرگاه روز جمعه 17 ربیع الاول سال 571 میلادى در مکه مکرمه و در دامن پاک حضرت آمنه، دیده به جهان گشود . آن حضرت که قبل از تولد، پدر گرامیش را از دست داده بود، در شش سالگى شاهد درگذشت مادرش گردید . حضرت محمدصلى الله علیه وآله در 8 سالگى از وجود بزرگ حامى خود، حضرت عبدالمطلب محروم شد و به همراه تنها سرپرست‏خویش ابوطالب، دوران نوجوانى خود را سپرى کرد . پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در 25 سالگى در حالى که به خردمندى، پاکدامنى، امانت و دانایى در میان مردم شهرت داشت‏با حضرت خدیجه ازدواج نمود، و در 40 سالگى با نزول آیاتى در غار حراء به رسالت الهى مبعوث گردید .
13 سال بعد از بعثت، در حالى که منزل آن حضرت با تدبیر سران لجوج 0و کوته‏اندیش قریش به محاصره در آمده بود، با هجرت به یثرب زندگى نوینى را آغاز کرد . بعد از اینکه رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله به یارى خداوند متعال توطئه‏ها و نقشه‏هاى کافران را یکى پس از دیگرى خنثى کرده و موانع را از سر راه برداشت و مکتب حیاتبخش خود را در اقصى نقاط جهان گسترش داد، در سال دهم هجرت با انجام مباهله و حجة الوداع موقعیت‏خود را تثبیت نموده و در غدیر خم از طرف پروردگار متعال، امیر مؤمنان على‏علیه السلام را به جانشینى خویش برگزید . و سرانجام در 63 سالگى و در هنگام ظهر روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجرى قمرى، مطابق سال 633 میلادى، در منزل خود در مدینه به ملاقات معبود شتافت . حضرت على‏علیه السلام پیامبر را غسل داد و کفن نمود و به همراه سایر مسلمانان بر آن گرامى نماز گزارده و پیکر مقدس حضرت خاتم الانبیاءصلى الله علیه وآله را در منزل مسکونى‏اش به خاک سپرد . با رحلت پیامبر خاتم‏صلى الله علیه وآله، مصیبت‏بزرگى در اسلام و انحراف عمیقى در میان مسلمانان پدید آمد، که تا امروز اثر آن ضربه سهمگین پیکر اسلام و مسلمانان را مى‏آزارد .
در این فرصت‏با نقل فرازهایى حساس، از واپسین روزهاى حیات آن بزرگوار به برخى از حوادث آموزنده آخرین لحظات حیات پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله اشاره خواهیم کرد، به امید اینکه بتوانیم، با بکارگیرى رهنمودهاى راهگشاى آن بزرگوار در ردیف پیروان واقعى‏اش قرار گرفته و با عبرت‏اندوزى از حوادث آن دوران، در اعتلاى آیین نجاتبخش اسلام سهیم باشیم .

بزرگترین نگرانى پیامبرصلى الله علیه وآله
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله تا آخرین روزهاى رحلت‏خویش از یک نگرانى و ناراحتى درونى شدیدا رنج مى‏برد . اساسا براى یک شخصیت والاى آسمانى که نتیجه تمام زحمات خود را در تداوم رهبرى آینده اسلام بوسیله فردى شایسته مى‏اندیشید، مسئله امامت و رهبرى امت اسلام، مهمترین دغدغه خاطر به شمار مى‏آمد . حضرت رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله که از اندیشه برخى افراد فرصت‏جو و ریاست طلب در انحراف مسئله جانشینى، آگاهى داشت و از سرنوشت آن شدیدا بیمناک بود، بارها بر این مهم تصریح نموده و به جانشینى على‏علیه السلام بعد از رحلت‏خویش تاکید کرده بود . اوج این رهنمودها در حادثه غدیر بود که 70 روز قبل از رحلت آن حضرت اتفاق افتاد . در آن روز تاریخى که با حضور یکصد هزار تن از مسلمانان و بعد از نزول آیه بلاغ (1) ، وصایت و ولایت‏حضرت امیر مؤمنان على‏علیه السلام رسما اعلام گردید و با نزول آیه اکمال (2) ، این مراسم سرنوشت‏ساز پایان پذیرفت، باز هم نگرانى حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله رفع نشد . پیامبر دوراندیش اسلام‏صلى الله علیه وآله پیش بینى مى‏کرد که در آینده‏اى نزدیک رهبرى حکومت اسلامى را عده‏اى از محور خارج کرده و افراد جاه طلب، على‏علیه السلام را از خلافت دور نموده و مسلمانان را از رهبرى آن یگانه دوران محروم کنند . بدین جهت گاهى این نگرانى خود را اظهار نموده و به على‏علیه السلام مى‏فرمود: ?من مى‏ترسم اگر با آنان بر سر خلافت و رهبرى پافشارى کرده و به نزاع برخیزى، تو را به قتل برسانند .? (3)

اگر آن نامه را مى‏نوشت!
به این جهت‏حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله در یکى از واپسین روزهاى حیات خود که در بستر بیمارى بود و برخى از سران اصحاب به عیادتش آمدند، بعد از اینکه اندکى سر به زیر انداخته و مدتى فکر نمود، رو به حاضرین کرده و فرمود: ?ایتونى بدواة وصحیفة اکتب لکم کتابا لاتضلوا بعده; (4) برایم کاغذ و دواتى بیاورید، تا براى شما نامه‏اى بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید .?
در این هنگام عمر بن خطاب بدون رعایت احترام پیامبر و با لحنى کاملا بى‏ادبانه به ساحت مقدس نبى اکرم جسارت کرده و گفت: ?بیمارى بر او غلبه کرده، با داشتن قرآن ما به چیز دیگرى نیاز نداریم .? (5)
سعید بن جبیر مى‏گوید: ابن عباس با اظهار تاسف شدید از نوشته نشدن نامه پیامبر چنین مى‏گفت: ?روز پنجشنبه عجب روز دردناک و مصیبت‏بارى براى مسلمانان بود!? آنگاه در حالى که از شدت ناراحتى اشک بر گونه‏هایش سرازیر بود، واقعه آن روز را توضیح مى‏داد . (6)
بدیهى است که هدف پیامبر از نوشتن نامه همان تحکیم وصایت و خلافت امیرمؤمنان على‏علیه السلام و تبیین خط رهبرى آینده جهان اسلام بود، به دلیل اینکه:
1 - نگرانى پیامبر هنوز از تثبیت رهبرى آینده رفع نشده بود و آن مسئله حیاتى دنیاى اسلام همچنان موجب دغدغه خاطر پیامبرصلى الله علیه وآله و اشتغال فکرى او محسوب مى‏شد .
2 - حضرت رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله در این مورد فرمود: مى‏خواهم نامه‏اى بنویسم که بعد از من گمراه نشوید و این عینا همان عبارتى است که در حدیث ثقلین بکار برده است . با ملاحظه این دو حدیث مى‏توان فهمید که هدف پیامبر نوشتن چیزى محکمتر از حدیث ثقلین و حدیث غدیر در مورد رهبرى اهل بیت‏علیهم السلام بوده است .
3 - مهمتر از این، مخالفت‏سرسختانه خلیفه دوم - که به هنگام رحلت پیامبر در سقیفه بنى ساعده شوراى خلافت و رهبرى تشکیل داده و با زیر پا گذاشتن تمام گفتارها و وصیتهاى پیامبرصلى الله علیه وآله در مورد زمامدارى آینده مسلمانان تصمیم‏گیرى کرد - مى‏باشد و از شدت عصبانیت وى مى‏توان هدف پیامبر را حدس زد . (7)
4 - ابن حجر هیثمى (8) در الصوائق المحرقه روایتى نقل کرده که نشانگر تلاشهاى مکرر پیامبرصلى الله علیه وآله در آخرین لحظات زندگى بر مسئله امامت و ولایت على‏علیه السلام است . او مى‏گوید: پیامبر خداصلى الله علیه وآله در حالى که آخرین روزهاى عمر شریف خود را سپرى مى‏کرد و در اطراف او یارانش گرد آمده بودند، خطاب به آنان فرمود: اى مردم! من به زودى از میان شما خواهم رفت، آگاه باشید! من در میان شما کتاب خدا و عترتم را که اهل بیت من هستند باقى مى‏گذارم . سپس دست على‏علیه السلام را گرفته و بالا برده و فرمود: ?هذا على مع القران والقران مع على لایفترقان . . . ; (9) این على همراه با قرآن و قرآن هم همراه اوست و این دو از هم جدا نمى‏شوند . . . .?

رهنمود به زمامداران
حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله که در طول حیات و بویژه در زمان رسالت‏خود حامل وحى الهى و امین خداوند بر مردم بود و با گفتار و کردار خود احکام الهى را به مردم ابلاغ و اعلان مى‏نمود، در آخرین لحظات زندگى نیز از این سیره الهى خویش دست نکشید . آن بزرگوار با اینکه از بیمارى شدیدا رنج مى‏برد، براى آخرین بار و با زحمت تمام به میان جمعیت آمده و بر ارزشهاى اسلامى که در راه استقرار آنها هستى خویش را وقف نموده بود، تاکید کرده و بار دیگر به مسلمانان در پاسدارى از آیین اسلام سفارش نموده و هشدار داد .
پیامبرى که احترام به حقوق فردى و اجتماعى مسلمانان را در طول 23 سال به آنان آموخته و خود عملا آنرا رعایت کرده بود، در واپسین دم حیات نیز به این امر مهم همت گماشت .
شیخ صدوق مى‏گوید: حضرت خاتم الانبیاءصلى الله علیه وآله در آخرین روزهاى حیات خویش به بلال فرمود: به مردم بگو در مسجد جمع شوند . و آنگاه حضرت عمامه بر سر بست و با تکیه به کمان خویش برفراز منبر آمد و بعد از سپاس و ستایش پروردگار، خطاب به مردم فرمود: اى مسلمانان! من چگونه پیامبرى براى شما بودم؟ آیا براى هدایت و تربیت‏شما تلاش نکردم؟ آیا شما در مقابل، دندانهایم را نشکستید و پیشانیم را بر خاک نمالیدید تا اینکه خون بر چهره‏ام روان شده و محاسنم را فرا گرفت؟ آیا من از دست افراد نادان سختیها و مشقتها نکشیدم؟ ! گفتند: بلى یا رسول‏الله! تو پیامبرى صبور و شکیبا بودى و ما را از زشتیها و منکرات جلوگیرى مى‏کردى، خداوند به تو بهترین پاداش عنایت کند . پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: خداوند به شما هم پاداش دهد .
آنگاه رسول الله‏صلى الله علیه وآله ادامه داد: پروردگارم حکم کرده و سوگند یاد نموده که از ستم هیچ ستمکارى نگذرد، شما را به خدا هر کدام از شماها که در گردن من حقى دارید، برخیزید و دادخواهى کرده و از من قصاص کنید، چرا که قصاص دنیا در پیش من از آخرت - که در برابر فرشتگان و پیامبران خواهد بود - بهتر است .
در این هنگام مردى به نام سوادة بن قیس از آخرین صفهاى مردم برخاسته و عرضه داشت: یا رسول‏الله! پدر و مادرم فدایت‏باد، هنگامى که از سفر طائف برمى‏گشتى به استقبالت آمدم، تو سوار بر ناقه غضباء بودى و تازیانه ممشوق را در دست داشتى، وقتى خواستى تازیانه را بلند کنى و به شتر بزنى به شکم من خورد، نمى‏دانم عمدى بود یا نه؟ ! پیامبر فرمود: به خدا پناه مى‏برم بر اینکه عمدى باشد . سپس به بلال فرمود: اى بلال! برخیز، به منزل فاطمه‏علیها السلام برو و تازیانه ممشوق را بیاور .
هنگامى که بلال تازیانه را آورد، پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: آن مرد کجاست؟ هنگامى که آمد، حضرت فرمود: نزد من بیا و از من قصاص کن، تا راضى شوى . سوادة گفت: یا رسول‏الله شکمت را برایم برهنه کن! چون در آن هنگام شکم من برهنه بود، هنگامى که پیامبرصلى الله علیه وآله پیراهن خود را کنار زد، سواده بعد از اخذ اجازه، بر بدن مبارک پیامبر بوسه زد . رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: اى سوادة بن قیس! آیا مرا عفو مى‏کنى یا قصاص مى‏کنى؟ عرضه داشت: یا رسول‏الله! من شما را عفو مى‏کنم . پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله دست‏به دعا برداشته و فرمود: ?اللهم اعف عن سوادة بن قیس کما عفى عن نبیک محمد; (10) خدایا از گناهان سواده بن قیس درگذر چنانکه او از پیامبرت محمد درگذشت .?

در اندیشه بیت المال
در فرهنگ اسلام بیت المال و اموال عمومى در دست‏حاکمان نوعى امانت محسوب مى‏شود و زمامداران در حکومت اسلامى موظفند در حمل و نقل و حفظ و نگهدارى و تقسیم و تخصیص بیت المال، کمال کوشش را انجام دهند و در محافظت از این مانت‏سنگین، امانتدار خوبى باشند . امیر مؤمنان على‏علیه السلام در این مورد فرمود: ?والله ما هو بکد یدى ولا تراثى من الوالد ولکنها امانة اودعتها فانا اؤدیها الى اهلها; (11) به خدا سوگند! این مال (اموال حکومتى) حاصل دست رنج من و یا میراث پدرم نمى‏باشد، بلکه این امانت است و به من سپرده شده و من آنرا به اهلش مى‏رسانم .?
مطمئنا على‏علیه السلام این شیوه امانتدارى در بیت المال را از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله آموخته بود . حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله همچنانکه در مدت عمر خود بعنوان امانتدار مردم معروف بود، چه قبل از بعثت و چه بعد از آن، در آخرین لحظات حیات خویش بر این خصلت نیکو و پسندیده اصرار ورزیده و به مسلمانان رسم امانتدارى و به زمامداران آیین حکمرانى و عدالت گسترى را مى‏آموخت .
روش پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در تقسیم بیت المال چنین بود که در نخستین فرصت آنرا به دست اهلش مى‏رساند و از نگهدارى و طول دادن در تقسیم آن شدیدا خوددارى مى‏کرد . براى توضیح سخن و تبیین سیره حکومتى پیامبر، نقل روایتى در این زمینه مناسب مى‏نماید:
عثمان بن عفان مى‏خواست ابى‏ذر غفارى را به علت امر به معروف و نهى از منکر و خروش بر علیه ناعدالتیهاى موجود جامعه، از مدینه به ربذه تبعید کند، بدین جهت ابوذر را در حالى که از ناتوانى بر عصایى تکیه کرده بود به دربار عثمان آوردند، ابوذر هنگام ورود، مشاهده کرد که در مقابل خلیفه، صد هزار درهم موجود است و یاران و بستگان و اطرافیانش گرد او ایستاده و با چشم طمع به آن پولها مى‏نگرند و انتظار دارند که عثمان آنها را در میان آنان تقسیم کند .
ابوذر به عثمان گفت: این پولها از کجا آمده است؟ عثمان پاسخ داد: عوامل حکومت اینها را از برخى نواحى آورده‏اند، صد هزار درهم است، منتظرم که همین مقدار هم برسد، بعد در مورد آن تصمیم بگیرم . ابوذر گفت: اى عثمان! آیا صدهزار درهم بیشتر است‏یا 4 دینار؟
عثمان گفت: خوب، معلوم است صدهزار درهم!
ابوذر گفت: اى عثمان! آیا به یاد مى‏آورى هنگامى که من و تو، با هم در یک شبى به حضور حضرت رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله رسیدیم و آن حضرت را محزون و اندوهناک دیدیم؟ . . . آن شب گذشت، و ما صبح دوباره به حضور مبارک حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله رسیدیم، پیامبر را با لبى خندان و چهره‏اى شادمان یافتیم، من عرض کردم: پدر و مادرم فداى تو، شب گذشته به حضورت آمدیم، غمگین و ناراحت‏بودى اما امروز تو را خندان و خوشحال مى‏بینیم، علت چیست؟ پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: بلى درست است، شب گذشته از بیت المال مسلمین چهار دینار نزدم بود و آن را تقسیم نکرده بودم و بیم آن داشتم که مرگم فرا رسد و حقوق مردم در گردنم باشد . اما صبح امروز آن پولها را بین اهلش تقسیم کردم و راحت‏شدم . (12)
داشتن خصلت امانتدارى و عدالت گسترى، آن حضرت را وادار مى‏کرد که در آخرین روزهاى عمر شریف خویش با همه مشکلاتى که داشت، در اندیشه بیت المال و تقسیم عادلانه آن به اهلش باشد . رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله در حالى که در بستر بیمارى و در آستانه مرگ قرار داشت، لحظاتى چشمانش را گشود، به یادش آمد که چند دینار از بیت المال نزد یکى از همسرانش باقى مانده است . به سرعت همسرش را صدا کرده و فرمود: آنها کجاست؟ زود آنها را حاضر کن . وى دینارها را آورده و آنها را به دست مبارک پیامبرصلى الله علیه وآله داد . رسول گرامى اسلام‏صلى الله علیه وآله در حالى که آنها را در دست داشت فرمود: ?ما ظن محمد بالله لو لقى الله وهذه عنده، انفقیها; (13) محمد در مورد خداوند چه خیال مى‏کند، اگر خدا را ملاقات کند و این چند دینار از بیت المال در نزدش مانده [و آنها را به اهلش نرسانیده باشد; و بعد به همسرش فرمود:] آنها را انفاق کن.?

یک درس بهداشتى
از مهمترین تعالیم مکتب اسلام، توجه به مسائل بهداشتى است . یک مسلمان طبق آموزه‏هاى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله باید نظافت را مراعات کرده و با ظاهرى آراسته در اجتماع ظاهر شود . یکى از نکات مهم بهداشتى که شدیدا مورد توجه پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله بود، مسواک کردن دندانها مى‏باشد .
به همین جهت آن حضرت همواره در موقع آماده شدن براى نماز مسواک مى‏زد (14) و به مسلمانان در این مورد تاکید فراوان داشت . حضرت خاتم الانبیاءصلى الله علیه وآله در وصایاى خود به على‏علیه السلام مى‏فرماید: ?وعلیک بالسواک عند کل وضوء; (15) در هنگام هر وضو گرفتن مسواک دندانها را انجام بده .? در حدیث دیگرى فرمود: ?لولا ان اشق على امتى لامرتهم بالسواک مع کل صلوة (16) ; اگر براى مسلمانان سخت نبود، فرمان مى‏دادم که همراه هر نماز مسواک کنند .?
پیامبر گرامى اسلام‏صلى الله علیه وآله حتى در آخرین لحظات زندگى خویش از مسواک کردن دست نکشید و در بستر بیمارى دندانهاى خود را پاک و پاکیزه نموده و با آن حال به ملاقات پروردگار شتافت . عبدالرحمن بن ابى‏بکر در یکى از آخرین روزهاى حیات پیامبرصلى الله علیه وآله به عیادتش آمد، او که همراه خود چوب مسواکى آورده بود، به علت علاقه زیاد آن حضرت به مسواک نمودن، آن را به پیامبرصلى الله علیه وآله تقدیم کرد و حضرت رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله با آن مسواک نمود . (17)