خطبه کوبنده دختر امیرالمؤمنین
در مجلس یزید
در این میان ناگاه دختر على ابن ابیطالب برخاست و فرمود:
الحمد لله رب العالمین و صلى الله على رسوله و آله اجمعین، صدق الله سبحانه کذلک یقول: ثم کان عاقبة الذین اساؤا السوى ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزئون.
خطبه اى است بسیار غرا فصیح و کوبنده، پس از حمد و ثناى الهى و صلوات بر پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله فرمود: سبحان درست فرمود که مىفرماید: همانا سرانجام آنان که زشتى کردند این شد که به آیات خدا تکذیب نمودند، و آن را مسخره مىکنند.
اى یزید آیا مىپندارى که چون اطراف زمین و آسمان را بر ما گرفته اى و راه چاره بر ما بسته اى به گونه اى که مانند اسیران ما را به هر سو مىکشند، مىپندارى که ما نزد خداوند خوار هستیم و تو نزد خداوند گرامى هستى!
بینى بالا کشیدى و تکبر نمودى و به خود بالیدى، خرم و شادان که دنیا در کمند تو بسته و کارهاى تو آراسته، و حکومت ما براى تو هموار شده است، آهسته، آهسته آیا فراموش کرده اى سخن خداوند عزوجل را که مىفرماید: و لا یحسبن الذین کفروا انما نملى لهم خیر لانفسهم انما نملى لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب الیم، کافرین مىپندارند که چون به آنها مهلت دادیم بنفع آنهاست آنها را مهلت دادیم تا گناه زیاد کنند و براى آنهاست عذاب دردناک.
آیا این از عدالت است اى پسر آزاد شده ها (پیامبر مردم مکه را در فتح مکه آزاد کرد) که زنان و کنیزان خود را پشت پرده نشانى و دختران رسول الله صلّى الله علیه وآله را اسیر و از این شهر به آن شهر برى در حالى که پرده آنها دریده و روى آنها باز، دشمنان آنها را از شهرى به شهرى برند، و بومى و غریبه چشم به آنها دوزد، دور و نزدیک، پست و شریف به چهره آنها بنگرد، در حالى که با آنها از مردانشان کسى نمانده و یاورى ندارند،
چگونه امید دلسوزى باشد از کسى که دهانش جگر پاکان را جویده و بیرون انداخت و گوشتش از خون شهیدان روئید (اشاره به جنایت هند مادربزرگ یزید است با حمزه عموى پیامبر).
چگونه به دشمنى ما خانواده شتاب نکند کسى که به ما با چشم بغض و کینه نگاه مىکند، آنگاه بدون دغدغه و ناراحتى مىگوئى (بزرگان من) شادى و خوشحالى مىکردند و مىگفتند اى یزید دستت شل مباد (اشاره به اشعار سابق یزید)
و این در حالى است که بر دندانهاى ابى عبدالله سرور جوانان بهشت اشاره کرده به آنها مىزنى،
چرا چنین نگوئى که زخم را ناسور کردى و شکافتى و ریشه را بر کندى با ریختن خون اولاد محمد و ستارگان زمین از آل عبدالمطلب، اکنون اسلاف خود را صدا مىزنى، به همین زودى نزد آنان روى و آنگاه دوست مىدارى که اى کاش دستت خشک شده بود و زبانت گنگ بود و آنچه مىگفتى، نمى گفتى و آنچه کردى نمى کردى،
خدایا حق ما را بگیر و از آنکه بما ظلم کرد انتقام بگیر، خشم خود را بر آنکه خون ما را ریخت و یاوران ما را کشت نازل فرما، بخدا سوگند که پوست خود را شکافتى، گوشت خود را پاره کردى و با این بار ریختن خون فرزندان پیامبر، و شکستن حرمت عترت و پاره تن او، بر حضرت وارد مىشوى، جائى که خداوند پریشانى آنها را به جمعیت مبدل کند و داد آنها بستاند، و هرگز مپندار آنانکه در راه خدا کشته شده اند، مردگانند، بلکه زندگانند، که نزد پروردگارشان روزى دارند، و همین بس که خداوند داور باشد و محمد دشمن (تو) و جبرئیل یاور (ما) باشد و بزودى خواهد دانست آنکه کار را براى تو هموار ساخت (معاویه) و تو را بر گردن مسلمانان سوار نمود، اینکه پاداش ستمکاران چه بد است، و اینکه کدامیک از شما مقامش برتر و لشکرش ضعیف تر است.
و اگر مصیبتها مرا به اینجا کشید که با تو سخن گویم، (بدان که) تو را کم ارزش مىدانم و سرزنش هاى عظیم نمایم و بسیار نکوهش کنم (من بخاطر اسیرى خودم و جاه و جلال ظاهرى تو، خود را نباخته و چاپلوسى نمى کنم و خوفى از تو ندارم، آرى این است شهامت فاطمى، زینب دختر فاطمه است همو که در مقابل ابى بکر با شهامتى کم نظیر و سخنانى بلیغ بر او تاخت، زینب دختر على است، همو که خداى فصاحت و بلاغت بود)
ولى چشمها گریان است و دلها بریان، آگاه باش، تعجب تمام تعجب اینجاست که حزب خدا بدست حزب شیطان و آزاد شده ها کشته شدند، از این دستها خون ما مىچکد و گوشت ما از دهان شما بیرون مىافتد، و آن پیکرهاى پاک و مطهر، مورد سرکشى گرگان قرار گرفته و کفتاران آنها را به خون مىغلطانند.
اگر ما را غنیمت گرفته اى، بزودى زیان مىکنى، آنگاه که جز عملکرد خود نیابى، و خداوند ظلم کننده به بندگان نیست، شکایت به خدا بریم، و بر او تکیه کنیم.
پس هر حیله که دارى بکار بر و هر تلاش که دارى بکن، بخدا که تو نمى دانى یاد ما را از بین ببرى، و وحى را نمى توانى نابود کنى، و به هدف ما دسترسى نخواهى داشت، و ننگ این ستمها را از خود نمى توانى زدود، راءى تو سست و روزگار تو محدود و اجتماع تو به پریشانى است،
آن روز که منادى ندا کند، لعنت خدا بر ظالمین باد، فالحمد لله رب العالمین، خدائى که اول ما را به سعادت و آمرزش، و آخر ما را به شهادت و رحمت ختم نمود،
از خداوند درخواست مىکنیم که پاداش آنها را کامل و زیاد گرداند. و او جانشین نیکو بر ما باشد، او مهربان و رحیم است حسبنا الله و نعم الوکیل. (1)