سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پایگاه اطلاع رسانی امام حسین ع

                         آداب‏الصلاة ص :  1
بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّاهرین و لعنة اللّه على اعدائهم اجمعین من الآن إلى قیام یوم الدّین.
خداوندا، قدم سیر ما از وصول به بارگاه قدس تو کوتاه است و دست طلب ما از دامن انس تو قاصر، حجابهاى شهوت و غفلت بصیرت ما را از جمال جمیل تو محجوب کرده، و پرده‏هاى غلیظ حبّ دنیا و شیطنت قلوب ما را از توجّه به عزّ جلال تو مهجور نموده، راه آخرت باریک و طریق انسانیّت حدید، و ما بى چاره‏ها چون عنکبوتان در فکر قدید، متحیّرانى هستیم که چون کرم ابریشم از سلسله‏هاى شهوات و آمال بر خود تنیده و یکسره از عالم غیب و محفل انس چشم بریده، جز آن که از بارقه الهیّه چشم دل ما را روشنى بخشى و از جذوه غیبیّه ما را از خود بى خود فرمایى.
الهی هب لی کمال الانقطاع إلیک، و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک
                         آداب‏الصلاة ص :  2
حتّى تخرق ابصار القلوب حجب النّور، فتصل إلى معدن العظمة، و تصیر ارواحنا معلّقة بعزّ قدسک. [1] و بعد، ایّامی چند پیش از این، رساله‏اى [2] فراهم آوردم که به قدر میسور از اسرار صلوة در آن گنجانیدم، و چون آن را با حال عامّه تناسبى نیست در نظر گرفتم که شطرى از آداب قلبّیه این معراج روحانى را در سلک تحریر در آورم، شاید برادران ایمانى را از آن تذکّرى و قلب قاسى خود را تأثّرى حاصل آید. و به خداى تبارک و تعالى پناه مى‏برم از تصرّف شیطان و حصول خذلان انّه ولیّ قدیر. و مرتب نمودم آن را بر یک مقدّمه و چند مقاله و یک خاتمه.
امّا مقدّمه‏
بدان که از براى نماز غیر از این صورت معنایى است و غیر از این ظاهر باطنى است، و چنانچه ظاهر را در آدابى است که مراعات ننمودن آنها یا موجب بطلان نماز صورى یا نقصان آن گردد، همینطور از براى باطن آدابى است قلبیّه باطنیه که با مراعات ننمودن آنها نماز معنوى را بطلان یا نقصان دست دهد، چنانچه با مراعات آنها نماز داراى روح ملکوتى شود. و ممکن است پس از مراقبت و اهتمام به آداب باطنیّه قلبیّه، شخص مصلّى را نصیبى از سرّ الهى نماز اهل معرفت و اصحاب قلوب حاصل شود که آن قرّة العین اهل‏
__________________________________________________
[1] «بار الها، کمال بریدگى (از متعلّقات دنیوى) براى توجه به خودت ارزانیم فرما، و چشم دلهایمان را به نور نظر کردن به خودت روشن گردان تا دیدگان دل پرده‏هاى نور را دریده به کان عظمت و جلال برسد و جانهایمان به عزّت قدس تو آویخته گردد (تعلق یابد).» «مناجات شعبانیّه»، بحار الانوار، ج 91، ص 99.
[2] - اشاره است به کتاب سرّ الصّلوة (معراج السّالکین و صلوة العارفین). جناب مؤلّف قدّس سرّه الشریف در آغاز آن بعد از حمد و صلوة و دعا چنین آورده‏اند: «و بعد، این سرگشته وادى حیرت و جهالت و بسته به تعلّقات انیّت و انانیّت و سرگرم باده خودى و خود پرستى و بى خبر از مقامات معنویّه و ملک هستى ارادت خالص کردم که برخى از مقامات روحیه اولیاء عظام را در این سلوک روحانى و معراج ایمانى به رشته تحریر در آورم...». پایان تألیف این کتاب شریف در بیست و یکم ربیع الثّانى 1358 هجرى قمرى، برابر با 19 خرداد 1318 هجرى شمسى، بوده است.
                         آداب‏الصلاة ص :  3
سلوک«» و حقیقت معراج قرب محبوب است.«» و آنچه گفته شد که براى نماز باطن و صورت غیبیّه ملکوتیّه است، علاوه بر آن که موافق ضربى از برهان و مطابق مشاهدات اصحاب سلوک و ریاضت است، آیات و اخبار کثیره عموما و خصوصا نیز دلالت بر آن دارد، و ما به ذکر بعضى از آن این اوراق را متبرّک مى‏کنیم.
از آن جمله قول خداى تعالى است:یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرا و ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ انَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَدا بَعیدا 3: 30.«» آیه شریفه دلالت کند که هر کسى اعمال خوب و بد خود را حاضر مى‏بیند و صورت باطنّیه غیبیّه آنها را مشاهده کند. چنانچه در آیه شریفه دیگر فرماید:وَ وَجَدُوا ما عَمِلوُا حاضِرا 18: 49.«» و در آیه دیگر فرماید:فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْرا یَرَه 99: 7... الخ«» دلالت کند بر آن که نفس اعمال را معاینه کند.
و اما احادیث شریفه در این مقام بیشتر از آن است که در این صفحات بگنجد و ما به ذکر بعض آن اکتفا مى‏کنیم.
از آن جمله در وسائل سند به حضرت صادق سلام اللّه علیه رساند، قال: من صلّى الصّلوات المفروضات فی اوّل وقتها و أقام حدودها، رفعها الملک الى السّماء بیضاء نقیّة، تقول: حفظک اللّه کما حفظتنى استودعتنی ملکا کریما.
و من صلاها بعد وقتها من غیر علّة و لم یقم حدودها، رفعها الملک سوداء مظلمة، و هی تهتف به: ضیّعتنی ضیّعک اللّه کما ضیّعتنی و لا رعاک اللّه کما لم ترعنی. [1]
__________________________________________________
[1] - «کسى که نمازهاى واجب را در اوّل وقت ادا کند و حدود آنها را حفظ نماید، فرشته آن را سپید و پاکیزه به‏
                         آداب‏الصلاة ص :  4
دلالت کند بر آن که نماز را ملائکة اللّه بالا برند به سوى آسمان یا با صورت پاکیزه سفید. و آن در وقتى است که در اوّل وقت بجا آورد و ملاحظه آداب آن نماید، و در این صورت دعاى خیر به نمازگزار کند. و یا با صورت تاریک سیاه. و آن در وقتى است که آن را بى عذر تأخیر اندازد و اقامه حدود آن نکند، و در این صورت او را نفرین کند. و این حدیث علاوه بر آن که دلالت بر صور غیبیّه ملکوتیّه کند دلالت بر حیات آنها نیز کند، چنانچه برهان نیز قائم است بر آن و آیات و اخبار دلالت بر آن کند. چنانچه حق تعالى فرماید:و إنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوان 29: 64.«» و به مضمون این حدیث شریف احادیث دیگرى است که ذکر آنها موجب تطویل است.
و از حضرت صادق سلام اللّه علیه روایت است که «چون بنده مؤمن داخل قبر شود، نماز در جانب راست او و زکات در جانب چپ او است، و خوبى او بر او سایه افکند و صبر در گوشه‏اى قرار گیرد، و چون دو ملکى که موکّل سؤالند داخل شوند، صبر به نماز و زکات و نیکویى گوید: با شما باد یارى رفیقتان و اگر شما عاجز شدید من با او هستم.»«» و این حدیث شریف را در کافى شریف به دو طریق نقل فرموده و شیخ صدوق رحمه اللّه در ثواب الاعمال حدیث فرموده. و دلالت آن بر صور غیبیّه برزخیّه و حیات و شعور آنها واضح است. و احادیث تمثّل قرآن به صورت ملکوتیّه و تمثّل نماز بسیار است.
__________________________________________________
آسمان برد. نماز (به نماز گزار) گوید: خدا تو را نگاه دارد همان گونه که مرا نگاه داشتى، مرا به ملکى بزرگوار سپردى. و کسى که نمازها را بى سبب به تأخیر اندازد و حدود آنها را حفظ نکند، فرشته نماز او را سیاه و تاریک به آسمان برد در حالى که نماز با صداى بلند به نماز گزار گوید: مرا ضایع کردى، خداى تو را ضایع کند آنچنانکه مرا ضایع کردى، و خدا تو را رعایت نکند، آنچنانکه تو مرا رعایت نکردى.» - وسائل الشیعة، ج 3، ص 90، «کتاب الصّلوة»، «أبواب المواقیت»، باب 3، حدیث 17. (با اختلافى اندک).
                         آداب‏الصلاة ص :  5
و اما آنچه گفته شد که از براى نماز و سایر عبادات جز این آداب صوریّه آداب قلبیه ایست که بدون آن آداب نماز ناقص است یا اصلا مقبول درگاه نیست، در خلال این اوراق، که شماره آداب قلبیّه مى‏شود، مذکور خواهد شد ان شاء اللّه.
و آنچه در این مقام باید دانست آن است که اکتفا نمودن به صورت نماز و قشر آن و محروم ماندن از برکات و کمالات باطنیّه آن، که موجب سعادات ابدیّه بلکه باعث جوار ربّ العزّة و مرقاة عروج به مقام وصول به وصال محبوب مطلق - که غایت آمال اولیاء و منتهاى آرزوى اصحاب معرفت و ارباب قلوب بلکه قرّة العین سیّد رسل صلّى اللّه علیه و آله است -«» از اعلى مراتب خسران و زیان کارى است که پس از خروج از این نشأه و ورود در محاسبه الهیّه موجب حسرتهایى است که عقل ما از ادراک آن عاجز است. ما تا در حجاب عالم ملک و خدر طبیعت هستیم از آن عالم نمى‏توانیم ادراکى نماییم و دستى از دور بر آتش داریم. کدام حسرت و ندامت و زیان و خسارت بالاتر از آن است که چیزى که وسیله کمال و سعادت انسان و دواى درد نقایص قلبیّه است و در حقیقت صورت کمالیّه انسانیّه است، ما پس از چهل پنجاه سال تعب در راه آن از آن به هیچ وجه استفاده روحیّه نکرده سهل است، مایه کدورت قلبیّه و حجابهاى ظلمانیّه شود، و آنچه قرّة العین رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلم است موجب ضعف بصیرت ما گردد یا حسرتى على ما فرّطت فی جنب اللّه«».
پس اى عزیز، دامن همّت به کمر زن و دست طلب بگشاى و با هر تعب و زحمتى است حالات خود را اصلاح کن و شرایط روحیّه نماز اهل معرفت را تحصیل کن، و از این معجون الهى که با کشف تامّ محمدى صلّى اللّه علیه و آله براى درمان تمام دردها و نقصهاى نفوس فراهم آمده استفاده کن، و خود را
                         آداب‏الصلاة ص :  6
تا مجال است از این منزلگاه ظلمت و حسرت و ندامت و چاه عمیق بعد از ساحت مقدّس ربوبیّت جلّ و علا کوچ ده و مستخلص کن و به معراج وصال و قرب کمال خود را برسان، که اگر این وسیله از دست رفت وسایل دیگر منقطع است: ان قبلت قبل ما سواها، و إن ردّت ردّ ما سواها. [1] و ما آداب باطنیّه این سلوک روحانى را به مقدار میسور و مقتضى بیان مى‏کنیم، شاید یکى از اهل ایمان را نصیبى از آن اتّفاق افتد، و این خود شاید موجب رحمت الهى و توجّه غیبى شود نسبت به این باز مانده از طریق سعادت و انسانیّت و مغلول در زندان طبیعت و انانیّت. انّه ولىّ الفضل و العنایة.
__________________________________________________
[1] «اگر (نماز) پذیرفته شد سایر اعمال پذیرفته مى‏شود، و اگر ردّ شد کارهاى دیگر (نیز) ردّ مى‏شود.» فلاح السّائل، ص 127، به نقل از من لا یحضره الفقیه. در منبع اخیر روایت چنین است: أوّل ما یحاسب به العبد عن الصّلوة، فاذا قبلت قبل منه سائر عمله، و اذا ردّت علیه ردّ علیه سائر عمله. ج 1، «فضل الصّلوة»، باب 2، حدیث 5.
                         آداب‏الصلاة ص :  7
مقاله اولى در آدابى که در تمام حالات نماز بلکه در تمام عبادات و مناسک ضرور است‏
و در آن چند فصل است.
فصل اوّل یکى از آداب قلبیّه در عبادات و وظایف باطنیّه سالک طریق آخرت، توجّه به عزّ ربوبیّت و ذلّ عبودیّت است،
و آن یکى از منازل مهمّه سالک است، که قوّت سلوک هر کس به مقدار قوّت این نظر است، بلکه کمال و نقص انسانیّت تابع کمال و نقص این امر است. و هر چه نظر انیّت و انانیّت و خودبینى و خودخواهى در انسان غالب باشد، از کمال انسانیّت دور و از مقام قرب ربوبیّت مهجور است. و حجاب خودبینى و خودپرستى از جمیع حجب ضخیم‏تر و ظلمانى‏تر است، و خرق این حجاب از تمام حجب مشکلتر و
                         آداب‏الصلاة ص :  8
خرق همه حجب را مقدّمه است، بلکه مفتاح مفاتیح غیب و شهادت و باب الابواب عروج به کمال روحانیّت خرق این حجاب است. تا انسان را نظر به خویشتن و کمال و جمال متوهّم خود است، از جمال مطلق و کمال صرف محجوب و مهجور است، و اوّل شرط سلوک إلى اللّه خروج از این منزل است، بلکه میزان در ریاضت حق و باطل همین است. پس هر سالک که با قدم انانیّت و خودبینى و در حجاب انّیّت و خود خواهى طىّ منزل سلوک کند، ریاضتش باطل و سلوکش إلى اللّه نیست، بلکه إلى النفس است: «مادر بتها بت نفس شما است». [1] قال تعالى:وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرا الىَ اللَّه وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى‏ اللَّه 4: 100.[2] هجرت صورى و صورت هجرت عبارت است از هجرت به تن از منزل صورى به سوى کعبه یا مشاهد اولیاء (ع)، و هجرت معنوى خروج از بیت نفس و منزل دنیا است إلى اللّه و رسوله، و هجرت به سوى رسول و ولىّ نیز هجرت إلى اللّه است. و ما دام که نفس را تعلّقى به خویش و توجّهى به انّیّت است مسافر نشده، و تا بقایاى انانیّت در نظر سالک است و جدران شهر خودى و اذان اعلام خود خواهى مختفى نشده، در حکم حاضر است نه مسافر و مهاجر.
و در مصباح الشّریعة است: قالّ الصّادق علیه السّلام: العبودیّة جوهرة کنهها الرّبوبیّة، فما فقد من العبودیّة وجد فی الرّبوبیّة، و ما خفى من الرّبوبیّة أصیب فی العبودیّة. [3] کسى که با قدم عبودیّت سیر کند و داغ ذلّت بندگى را در ناصیه خود
__________________________________________________
[1]
         «مادر بتها بت نفس شماست            زانکه آن بت مار و این بت اژدهاست.»- مولوى‏
[2] - «کسى که از خانه‏اش بیرون شود در حالى که هجرت کننده به سوى خدا و رسول اوست، آن گاه مرگ او را در یابد، پاداش او بر خدا واقع (و لازم) شده.» (نساء - 100).
[3] - «بندگى گوهرى است که باطن آن ربوبیت است، پس، هر چه از بندگى به دست نیامده باشد، در ربوبیت یافته مى‏شود. و هر چه از ربوبیت پوشیده و پنهان باشد، در بندگى حاصل مى‏گردد.» مصباح الشّریعة، «فی حقیقة العبودیة»، باب 100.

                         آداب‏الصلاة ص :  9
گذارد، وصول به عزّ ربوبیّت پیدا کند. طریق وصول به حقایق ربوبیّت سیر در مدارج عبودیّت است، و آنچه در عبودیّت از انّیّت و انانیّت مفقود شود در ظلّ حمایت ربوبیّت آن را مى‏یابد، تا به مقامى رسد که حق تعالى سمع و بصر و دست و پاى او شود، چنانچه در حدیث صحیح مشهور بین فریقین وارد است. [1] چون از تصرّفات خود گذشت و مملکت وجود خود را یکسره تسلیم حق کرد و خانه را به صاحب خانه واگذار نمود و فانى در عزّ ربوبیّت شد، صاحب خانه خود متصرّف در امور گردد، پس تصرّفات او تصرّف الهى گردد، چشم او الهى شود و با چشم حق بنگرد، و گوش او گوش الهى شود و به گوش حقّ بشنود. و هر چه ربوبیّت نفس کامل باشد و عزّ آن منظور خواطر شود، از عزّ ربوبیّت به همان اندازه کسر شود و ناقص گردد، چه که این دو مقابل یکدیگرند: الدّنیا و الآخرة ضرّتان.«» پس، سالک إلى اللّه را ضرور است که به مقام ذلّ خود پى برد و نصب العین او ذلّت عبودیّت و عزّت ربوبیّت باشد. و هر چه این نظر قوّت گیرد عبادت روحانى‏تر شود و روح عبادت قویتر شود، تا اگر به دستگیرى حقّ و اولیاى کمّل علیهم السلام توانست به حقیقت عبودیّت و کنه آن واصل شود، از سرّ عبادت لمحه‏اى در مى‏یابد. و در جمیع عبادات - خصوصا نماز که سمت جامعیّت دارد و منزله آن در عبادات منزله انسان کامل است و منزله اسم اعظم بلکه خود اسم اعظم است - این دو مقام، یعنى مقام عزّ ربوبیّت که حقیقت است و مقام ذلّ عبودیّت که رقیقه آن است، مرموز است. و در اعمال مستحبّه «قنوت» و در اعمال واجبه «سجده» را اختصاصى است که پس از این‏
__________________________________________________
[1] اشاره است به روایت «قرب نوافل»: و انّه لیتقرّب إلىّ بالنافلة حتّى احبّه، فاذا احببته کنت سمعه الّذى یسمع به و بصره الّذى یبصر به و لسانه الّذى ینطق به و یده الّتى یبطش بها، ان دعانى اجبته و ان سألنى اعطیته... اصول کافى، ج 4، ص 53، «کتاب الایمان و الکفر»، «باب من اذى المسلمین و احتقرهم»، روایت 7 و 8.
                         آداب‏الصلاة ص :  10
ان شاء اللّه به آن اشاره خواهم کرد.
و باید دانست که عبودیّت مطلقه از اعلى مراتب کمال و ارفع مقامات انسانیّت است که جز اکمل خلق اللّه محمّد صلّى اللّه علیه و آله بالاصالة و دیگر اولیاى کمّل بالتّبعیّة کسى دیگر را از آن نصیبى نیست، و دیگران را پاى عبودیّت لنگ است و عبادت و عبودیّت آنها معلّل است. و جز با قدم عبودیّت نتوان به معراج حقیقى مطلق رسید، و لهذا در آیه شریفه فرماید:سُبحانَ الّذى اسْرى‏ بِعَبْدِهِ 17: 1.«» قدم عبودیّت و جذبه ربوبیّت سیر داد آن ذات مقدّس را به معراج قرب و وصول. و در «تشهدّ» نماز که رجوع از فناى مطلق است، که در سجده حاصل شده، باز توجّه به عبودیّت قبل از توجّه به رسالت است. و ممکن است اشاره به آن باشد که مقام رسالت نیز در نتیجه جوهره عبودیّت است. و این مطلب را دنباله طویلى است که از وظیفه این اوراق خارج است.
فصل دوم در مراتب مقامات اهل سلوک‏
بدان که اهل سلوک را در این مقام و سایر مقامات مراتب و مدارجى است بى‏شمار، و ما به ذکر بعض از آن مراتب به طور کلّى مى‏پردازیم. و امّا احاطه به جمیع جوانب و احصاء همه مراتب آن از عهده این ناچیز بیرون است: الطّرق إلى اللّه بعدد انفاس الخلائق. [1] یکى از آن مراتب مرتبه «علم» است. و آن، چنان است که به سلوک‏
__________________________________________________
[1] - «به عدد نفسهاى آفریدگان به سوى خدا راههاست.» حدیث منسوب به پیامبر (ص) است.
جامع الاسرار و منبع الانوار، سید حیدر آملى، ص 8، 95، 121. و نیز شرح لاهیجى بر گلشن راز، ص 153. و نقد النصوص، ص 185. و منهاج الطالبین، ص 221. و الأصول العشرة، ص 31.
                         آداب‏الصلاة ص :  11
علمى و برهان فلسفى ثابت نماید ذلّت عبودیّت و عزّت ربوبیّت را. و این یکى از لباب معارف است که در علوم عالیه و حکمت متعالیه به وضوح پیوسته که جمیع دار تحقّق و تمام دایره وجود صرف ربط و تعلّق و محض فقر و فاقه است. و عزّت و ملک و سلطنت مختصّ به ذات مقدّس کبریا است واحدى را از حظوظ عزّت و کبریا نصیبى نیست، و ذل عبودیّت و فقر در ناصیه هر یک ثبت و در حاقّ حقیقت آنها ثابت است. و حقیقت عرفان و شهود و نتیجه ریاضت و سلوک، رفع حجاب از وجه حقیقت و رؤیت ذلّ عبودیّت و اصل فقر و تدلّى است در خود و در همه موجودات. و دعاى منسوب به سیّد کائنات صلّى اللّه علیه و آله:اللّهمّ ارنى الأشیاء کما هی. [1]
شاید اشاره به همین مقام باشد، یعنى، خواهش مشاهده ذلّ عبودیّت که مستلزم شهود عزّ ربوبیّت است نموده.
پس، اگر سالک راه حقیقت و مسافر طریق عبودیّت با قدم سلوک علمى و مرکب سیر فکرى این منزل را طى کرد، در حجاب علم واقع شود و به مقام اوّل انسانیّت نائل شود، و لکن این حجاب از حجب غلیظه است که گفته‏اند:
العلم هو الحجاب الاکبر.«» و باید سالک در این حجاب باقى نماند و آن را خرق کند. و شاید به این مقام اگر قناعت کند و قلب را در این قید محبوس نماید، در استدراج واقع شود. و استدراج در این مقام آن است که به تفریعات کثیره علمیّه پرداخته و به جولان فکر براى این مقصد براهین کثیره اقامه کند و از منازل دیگر محروم ماند، و قلبش به این مقام علاقه‏مند شود و از نتیجه مطلوبه که وصول إلى فناء اللّه است غافل شود، و صرف عمر خود را در حجاب برهان و شعب آن نماید، و هر چه کثرت فروع بیشتر شود، حجاب بزرگتر و احتجاب از حقیقت افزون گردد. پس، سالک نباید گول شیطان را در این مقام خورده از
__________________________________________________
[1] - «خدایا، اشیا (و امور) را آنچنانکه هستند نشانم بده.» در عوالى اللّئالى، ج 4، ص 132، روایت کرده است:اللّهمّ ارنا الحقائق کما هی.
و در تعلیق بر آن، از تفسیر کبیر فخر رازى، ج 6، ص 26، و مرصاد العباد، ص 309،ارنا الأشیاء کما هی‏
نقل گردیده است.
                         آداب‏الصلاة ص :  12
حق و حقیقت به واسطه کثرت علم و غزارت آن و قوّت برهان محجوب شود و از سیر در طلب بازماند، و دامن همّت به کمر زند و از جدّیّت در طلب مطلوب حقیقى غفلت نورزد و خود را به مقام دیگر که مقام دوم است برساند.
و آن، چنان است که آنچه را عقل با قوّت برهان و سلوک علمى ادراک کرده با قلم عقل به صفحه قلب بنگارد و حقیقت ذلّ عبودیّت و عزّ ربوبیّت را به قلب برساند و از قیود و حجب علمیّه فارغ گردد. و ما اشاره به این مقام در آتیه نزدیکى مى‏نماییم ان شاء اللّه. پس نتیجه مقام دوم حصول ایمان به حقایق است.
مقام سوّم، مقام «اطمینان و طمأنینه نفس» است که در حقیقت مرتبه کامله ایمان است. قال تعالى مخاطبا لخلیله:اوَ لَم تُؤمِنْ؟ قالَ بَلى‏ وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی 2: 260.«» و شاید اشاره به این مرتبه نیز پس از این بیاید.
مقام چهارم، مقام «مشاهده» است که آن نورى است الهى و تجلّى‏اى است رحمانى که تبع تجلّیات اسمائیّه و صفاتّیه در سرّ سالک ظهور کند و سر تا پاى قلب او را به نور شهودى متنوّر نماید. و در این مقام درجاتى است کثیره که ذکر آنها از حوصله این اوراق خارج است. و در این مقام نمونه‏اى از قرب نوافل(کنت سمعه و بصره و یده)«»
بروز کند و سالک خود را مستغرق بحر لا یتناهى بیند، و پس از آن بحرى است بسیار عمیق که از اسرار «قدر» در آن شمّه‏اى کشف شود.
و هر یک از این مقامات را استدراجى است خاصّ به خود که سالک را در آن هلاکت عظیم است، و سالک باید در تمام مقامات خود را تخلیص از انانیّت و انّیّت کند و خود بین و خودخواه نباشد که سرچشمه اکثر مفاسد است خصوصا براى سالک. و پس از این اشارتى به این مطلب مى‏نماییم، ان شاء اللّه.
                         آداب‏الصلاة ص :  13
فصل سوم در بیان خشوع است‏
یکى از امورى که از براى سالک در جمیع عبادات خصوصا نماز که سر آمد همه عبادات است و مقام جامعیّت دارد لازم است، خشوع است. و حقیقت آن عبارت است از خضوع تامّ ممزوج با حبّ یا خوف. و آن حاصل شود از ادراک عظمت و سطوت و هیبت جمال و جلال. و تفصیل این اجمال آن است که قلوب اهل سلوک به حسب جبلّت و فطرت مختلف است:
پاره‏اى از قلوب عشقى و از مظاهر جمالند و به حسب فطرت متوجّه به جمال محبوب هستند، و چون در سلوک ادراک ظلّ جمیل یا مشاهده اصل جمال کنند، عظمت مختفیه در سرّ جمال آنها را محو کند و از خود بى خود نماید. چون در هر جمالى جلالى مختفى و در هر جلالى جمالى مستور است، چنانچه اشاره به این ممکن است فرموده باشد حضرت مولى العارفین و امیر المؤمنین و السالکین صلوات اللّه علیه و على آله اجمعین آنجا که فرماید:سبحان من اتّسعت رحمته لاولیائه فی شدّة نقمته و اشتدّت نقمته لاعدائه فى سعة رحمته. [1]
پس، هیبت و عظمت و سطوت جمال آنها را فرو گیرد و حالت خشوع در مقابل جمال محبوب براى آنها دست دهد. و این حالت در اوائل امر موجب تزلزل قلب و اضطراب شود، و پس از تمکین حالت انس رخ دهد و وحشت و اضطراب حاصل از عظمت و سطوت مبدّل به أنس و سکینه شود و حالت طمأنینه دست دهد، چنانچه حالت قلب خلیل الرحمن علیه السلام چنین بوده.
و پاره‏اى از قلوب خوفى و از مظاهر جلالند. آنها همیشه ادراک عظمت‏
__________________________________________________
[1] «منزه است کسى که عذاب و نقمتش شدید است و در همان حال رحمت او دوستانش را فرا گرفته، و با آنکه دایره رحمتش فراگیر است، عذاب و نقمتش براى دشمنان شدّت گرفته است.» نهج البلاغة، فیض الاسلام، ص 215، خطبه 89.
                         آداب‏الصلاة ص :  14
و کبریا و جلال کنند و خشوع آنها خوفى باشد، و تجلیّات اسماء قهریّه و جلالیّه بر قلوب آنها شود، چنانچه حضرت یحیى على نبیّنا و آله و علیه السلام چنین بوده. پس، خشوع گاهى ممزوج با حبّ است و گاهى ممزوج با خوف و وحشت است، گرچه در هر حبّى وحشتى و در هر خوفى حبّى است.
و مراتب خشوع به حسب مراتب ادراک عظمت و جلال و حسن و جمال است. و چون امثال ماها با این حال از نور مشاهدات محرومیم، ناچار باید در صدد تحصیل خشوع از طریق علم یا ایمان بر آییم. قال تعالى:قَدْ افْلَحَ الْمُؤْمِنوُنَ الَّذین هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُون. 23: 1 - 2«»خشوع در نماز را از حدود و علائم ایمان قرار داده، پس، هر کس در نماز خاشع نباشد، به حسب فرموده ذات مقدّس حق از زمره اهل ایمان خارج است. و نمازهاى ماها که مشفوع با خشوع نیست از نقصان ایمان یا فقدان آن است. و چون اعتقاد و علم غیر از ایمان است، از این جهت این علمى که به حق و اسماء و صفات او و سایر معارف الهیّه در ما پیدا مى‏شود غیر از ایمان است. شیطان به شهادت ذات مقدّس حق علم به مبدأ و معاد دارد، مع ذلک کافر است -خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِین 7: 12«»گوید، پس حق تعالى و خالقیّت او را مقرّ است،انْظِرْنى الى‏ یَوْمِ یُبْعَثوُن 7: 14«»گوید، پس معاد را معتقد است، علم به کتب و رسل و ملائکه دارد، با این وصف خداوند او را کافر خطاب کرده و از زمره مؤمنین خارج فرموده.
پس، اهل علم و ایمان از هم ممتازند: هر اهل علمى اهل ایمان نیست.
پس، باید پس از سلوک علمى خود را در سلک مؤمنین داخل کند و عظمت و جلال و بهاء و جمال حق جلت عظمته را به قلب برساند تا قلب خاشع شود، و الا مجرد علم خشوع نمى‏آورد، چنانچه مى‏بینید در خودتان که با اعتقاد به مبدأ و معاد و اعتقاد به عظمت و جلال حقّ قلب شما خاشع نیست.
و اما قول خداى تعالى:الَمْ یَانِ لِلَّذینَ آمَنوُا انْ تَخْشَعَ قُلوُبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّه وَ ما
                         آداب‏الصلاة ص :  15
نَزَلَ مِنَ الْحَق 57: 16«»شاید ایمان صورى، که همان اعتقاد بما جاء به النّبیّ صلّى اللّه علیه است، مقصود باشد، و الا ایمان حقیقى ملازم با یک مرتبه از خشوع است، یا آن که خشوع در آیه شریفه خشوع به مراتب کامله باشد، چنانچه عالم را گاهى اطلاق کنند بر کسى که از حدّ علم به حدّ ایمان رسیده باشد، و محتمل است در آیه شریفه‏انَّما یَخْشَى اللَّه مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء 35: 28«»اشاره به آنها باشد. و در لسان کتاب و سنّت علم و ایمان و اسلام به مراتب مختلفه اطلاق شده و بیان آنها از وظیفه این اوراق خارج است.
بالجمله، سالک طریق آخرت - خصوصا با قدم معراج صلوتى - لازم است قلب خود را با نور علم و ایمان خاشع کند و این رقیقه الهیّه و بارقه رحمانیّه را در قلب هر اندازه ممکن است متمکّن نماید بلکه بتواند در تمام نماز حفظ این حالت را بنماید. و حالت تمکّن و استقرار در اوّل امر گرچه براى امثال ماها قدرى صعب و مشکل است ولى با قدرى ممارست و ارتیاض قلب امرى است بسى ممکن.
عزیزم، تحصیل کمال و زاد آخرت طلب و جدّیّت مى‏خواهد و هر چه مطلوب بزرگتر باشد جدّیّت در راه آن سزاوارتر است، البتّه معراج قرب الهى و مقام تقرّب جوار ربّ العزة با این حال سستى و فتور و سهل انگارى دست ندهد، مردانه باید قیام کرد تا به مطلوب رسید. شما که ایمان به آخرت دارید و آن نشئه را نسبت به این نشئه طرف قیاس نمى‏دانید، چه در جانب سعادت و کمال یا در جانب شقاوت و وبال، چه که آن نشئه عالم ابدى دائمى است که موت و فنا ناپذیر است، سعیدش در راحت و عزّت و نعمت همیشه ایست آن‏هم راحتى که در این عالم شبیه ندارد، عزّت و سلطنتى الهى که در این نشئه نظیر ندارد، نعمتهایى که در متخیّله کسى خطور ننموده است، و همینطور در جانب شقاوت آن که عذاب و نقمت و وبالش در این عالم نظیر و مثل ندارد، و